سرویس مهد
عشق من از دیروز برات سرویس گرفتم که راحت باشی موقع مهد. و دیگه گرمت نشه و سیاه هم نشی. ...
نویسنده :
مامی جون
16:39
الهی قربونت برم که برای اولین بار پسملم کچل شده!!!!!!
عزیزم از روز جمعه برات بگم که بابایی چه بلایی سرت اورد چون موهات یخورده بلند شده بود و الانم دیگه هوا گرم شده مثلا خواست موهاتو مرتب کنه بردت حیاط و با فیچی افتاد به جون موهات اولش خوب شده بود ها بعدش دیدییم پایین موهات پله های شده و یهویی گرفت با ماشین موزر موهاتو از ته زد . وای منو میگی یه لحظه کپ کردم کم کمونده بود گریه ام بگیره آخه پسرم همیشه موهای شما بلند و فشن بوده حالا یهویی برای اولین بار موهاتو کچل کرده بود. خلاصه تا فهمیدی داره موهاتو از ته میزنه داشتی میلرزیدی.و بعد که بردیمت حموم تا خودتو تو اینه دیدی اول خودتو نشناختی و بعد دهنتو تا جایی که امکان داشت باز کردی و جیغ زدی و گریه کردی و اون شب ...
نویسنده :
مامی جون
22:43
مهمون دایی جون شدی.
خوشمل مامی تازه بعد یه هفته دوباره اومدم تا وب تو اپ کنم اخه میدونی تلفن خونه مون بخاطر نپرداختن فیش قطع شده بود و امروز وصلش کردم الان که دارم اینارو برات مینویسم شما خونه مامان جونی و ظهر هر کاری کردم بیای با من بریم خونمون نیومدی و گفتی میخوای پیش مامان جون بمونی و شب با مامان جون میخوای بری خونه دایی اصغر. خوش به حالت کاش میشد منم میومدم اما به دلایلی نمیشه.... خوش بگذره بهت عزیزم.تا بعد بای گوگولی مگولی. ...
نویسنده :
مامی جون
22:37
خراب کاری اونم چه خراب کاریی مادر. اونم کجا!!!!!!!!!
جیگر مامان دیروز که اومدم از مهد بیارمت مستقیم رفتیم خونه خاله مریم دوستم. بعد آخراش بود که میخواستیم بیاییم من داشتم ابروهای خاله مریم رو برمیداشتم که شما هی گفتی مامان میخوام برم دستشویی منم هی گفتم یه خورده صبر کن الان میریم و یخورده دیر بردمت. وای وای وای چشمت روز بد نبینه پسملی میدونی چیکار کردی تا از خونه رسیدیم تو حیاط همون جلوی در خونه تو حیاط پی پی کردی . آخه به خاطر سرماخوردگیت هم اسهال شده بودی . حالا فکرشو بکن تو خونه مردم . وای وای وای مردم و زنده شدم از خجالت. ولی خاله مریم هی گفت عیبی نداره و باهم دیگه اونجا رو تمیز کردیم. و با کلی شرمندگی برگشتیم خونمون. ولی گذشته از اینا یه خورده هم تقصیر خودم شد که همون سری اول ک...
نویسنده :
مامی جون
22:33
گوش درد و دومین شب تولد
الهی قربونت برم که چند روزی هست نیومدم خاطره های جدیدت رو بنویسم عزیزم چند روز بود حسابی سرماخورده بودی و دوشب پیش هم به شدت گوشت درد کردده بود که نتونستی بخوابی و با بابایی ساعا سه و نیم شب بود بردیمت دکتر و بهت دارو داد خوب شدی و الانم عین شنگول و منگول داری این ور تون ور میپری و بازی میکنی . راستی چون واسه تولدت کیک و شمع نگرفته بودیم شنبه که رفته بودیم خونه عزیز مامان جونم اونجا بود بالاخره بابا رو مجبور کردی برات یه کیک خرگوشی خوشگل با شمع شماره برات خرید که کلی خوشحال شدی. ...
نویسنده :
مامی جون
22:30
تولدت مبارک.
عزیزکم ابوالفضل خوشگل مامان تولدت مبارک پسر گلم ان شالله صد ساله بشی. ببینیم بابابیی برای تولدت امشب میخواد چه سورپرایزی داشته باشه. البته از دیروزه که همش میگی کی تولدم میشه . اینم از تولد شما عزیزم. ...
نویسنده :
مامی جون
22:26
موش موشی
جیگر مامان الان نشستی جلوی تلوزیونو همه اون آجیلایی رو که بابا دیشب از شهروند خریده بود رو داری میخوری و اول از همه حمله کردی به پسته هاش و عین این موش موشی ها داری میخوری.
نویسنده :
مامی جون
11:40
بلوز بن تن
عزیزم دو سه روز پیش رفته بودم بیرون برات یه بلوز بن تن خریدم که عاشقشی. وقتی بهت گفتم چشماتو ببند برات یه چیزی گرفتم و چشمای نازتو که باز کردی و دیدی بلوز بن تنه کلی ذوق کردی و الان سه روزه که از تنت درش نیووردیش. انقدر که عاشق این کارتون بن تن هستی.
نویسنده :
مامی جون
21:34