آقا ابوالفظل از شیرین کاری هات برات بگم یه عادتی که نزدیکه یه ساله داری پر از نازه شاید وقتی بزرگ شدی یادت بره اینجا برات مینویسم که بزرگ شدی هم یادت بیاد هم کلی بخندی موقع هایی که مامی آرایش میکنه و بخصوص وقتی که پنکیک و رژگونه بزنم صورتم اون روز دیگه از دستت راحت نیستم هی میای با کف دستت لپمو ناز میکنی یا از بالا به پایین یا از پایین به بالا اونم به چه شدتی و بیهوا! و سریع میگی پر از ناز یه وقتایی خیلی عصبی میشم از این کارات آخه بیرون و خیابون و مهمونی و خونه خودمون که نمیشناسی انقدر شیطونی یهویی دیدی دستت و کشیدی و به سرعت گفتی پر از ناز. حالا خونه هیچی ولی مهمونی ها چیکار کنم همیشه یه طرف صورتم ارایشش کمرنگ تر از یه طرف دیگه...