ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

یلدا مبارک

سلام همه امید و زندگیم. گل پسر نازم.الان که دارم این پست رو برات مینویسم ساعت 10 شبه و شما پشت سرم تو اتاق خواب خوابیدی. آخه از وقتی مدرسه میری مرتب شبا ساعت 9 شب دیگه خوابی و صبح زود بیدار میشی عین موش موشی ها اول میری برای خودت خوردنی پیدا میکنی از خونه اگه نباشه میری از مغازه شیر و کیک میخری و میخوری. و بعد یه سر سر سیستم میشینی و یکم جی تی آی بازی میکنی و بعدش میری سر درسات البته اگه ظهری باشی اینجوری اگه صبحی باشی که میری مدرسه و این شیفت صبحی بودنت چقدر سخته. خودم دلم برات میسوزه تو این سرما از خواب ناز بلند میشی و خواب آلو میری مدرسه . درسته سرویس داری ولی خوب تو مدرسه نامردا خیلی نگهتون میدارن تا 8 بشه و ناظم بیاد با صف ب...
1 دی 1392

شیطنت با متین

سلام پسر عزیزم خوبی عشقم. برات بگم از چند روز پیش که عموی من یعنی عمو رسول اینا اومده وبدن خونه ممان جون و چن روز موندن و شما و متین حسابی تا میتونستید آتیش سوزوندین کلی ازش چیزای بد یاد گفتی حالا شما که انقدر پسر خوبی هستی چرا باهاش هم دست شده بودی آخه اون که خیلی شر و شیطونه خلاصه تو این چن روز حسابی اعصابمو بهم ریختی فقط هی میگفتم ابوالفضل نکن بشین از دست تو بچه. همینا دیگه بعدا برات میام عکس میزارم عزیزم.
9 شهريور 1392

عروسی

سلام خوشمل مامانی خوبی عزیزم گلم دیروز عروسی رفته بودیم . عروسی پسر دایی من که شما از او ل تاآخر رقصیدی اولش که گیر داده بودی پاشو باهم برقصیم و آخرای مجلس دیگه دوتایی وسط میرقصیدیم خیلی بهت خوش گذشته بود یه چیزی بگم هنوز به اول میگی :الول به وسایلا میگی وسایلرا خخخخخخخخ دوستت دارم پسر خوشگلم
28 مرداد 1392

پی اس پی

سلام عسلی مامان قربونه پسر گلم برم. عزیزم چند وقتیه گیر دادی حسابی به پی اس پی الانم که نمیشه خرید و شما هر روز میگی چشمت مونده روی اون پولی که بابا به من داده تا برم برای خودم لباس بخرم اخه چن روز دیگه باید بریم عروسی شما امروز برگشتی بهم گفتی خوب مامان همون لباس قبلیهات قشنگن تازه منم یهآرایش جدید یادت میدم تا خوشگل تر بشی به عبارتی داری مامانو گوش مخملی میکنی ها عزیزم فعلا فرصت خریدش نیس هر وقت بشه برات میخریم. بوس بوس
22 مرداد 1392

تولد مامانی

سلام خوشگلم امروز تولد مامانی بود و شما هم مثل یه تیکه آقا بهم تبریک گفتی قربون پسر گلم برم که انقدر داناس امروز چند تایی بای سگا برای کامپیوتر دانلود کردم و بازی کردی و خیلی خوشت اومده بود ازشون.  
16 مرداد 1392

سوالای شما در مورد خدا؟!

سلام خوشگله مامان خوبی عزیزم ماه رمضون رسیده و مامان در حال روزه گرفتنه البته بابایی هم دو روز گرفت چون بیرون میره تو گرما نمیشه براش سخته امیدوارم وقتی بزرگ شدی انقدر ایمانت قوی باشه که روزه هاتو بگیری پسرم عزیزم چن روزه همش از خدا میپرسی واین خیلی سوال سختیه نمیتونم برات توجیه کنم میپرسی خدا کجاس؟؟؟؟ میپرسی خدا چه رنگیه؟؟ میگی خدا ابره؟؟؟؟؟ منم سوالاتو جواب میدم ولی بازم قانع نمیشی و میپرسی؟ میگی شیطون برای چی شیطون شده؟؟؟؟ عزیزم دوس دارم تورو جوری بزرگ و تربیت کنم که ایمانت به خدا زیاد باشه واقعا خدا خیلی بزرگه خیلی تو این روزا موقع افطار و احیا بهت میگم دعا کن و شما با اون دل مهربون و پاکت دعا میکنی میگی اولین...
15 مرداد 1392

ماه رمضان

سلام گلکم. عزیزم امروز اولین روزه ماه رمضونه. بابایی امروز روزه اس و من خیلی خوش حالم که بالاخره بعد مدتها هم روزه گرفت و هم نماز خوند. تو با قلب کوچولوت براش دعا کن. دستت هم خیلی خوب شده راحت تکونش میدی. امروز ظهر هوس شیر برنج کرده بودی برات پختم خوردی. نوش جونت عشقم/ امروز بهم گفتی مامان منم دوست دارم روزه بگیرم.
19 تير 1392

مسول خرید خونه

سلام عزیزم . دیشب دایی اصغر یینا اومده بودن خونه مامان جونو ماهم رفتیم پیششون. ٢ تا عکس از ستایش انداختم که اینجا در آخر برا میزارم. صبح یکم دستت بهتر شده بود و بازم مسول خرید خونه شدی و رفتی تخم مرغ برای صبحونه مون خریدی و برای خودت ی خامه شکلاتی. بعد صبحونه اومدی نشستی روی میز جلو مبلی مون و نشستی و مشغول شدی به نقاشی کشیدن عکس یه کرم و کشیدی و تو مرحله دوم پیله شو کشیدی و میگفتی این گیره شه. )یا همون پیله) مرحله سوم پروانه شدنشو کشیدی که عکسشو انداختم برات میزارم یه نقاشی انگری برد هم قبلا کشیده بودی که اونم برات میزارم. بوس بوس عزیزم اولین عکس  مربوط میشه به عکس باغمون که بابایی تازه داره اونجا رو میسازه و راه میاندا...
18 تير 1392

جای واکسنت هنوز خوب نشده!!

سلام پسر قشنگم عزیزم از دیروز که واکسن زدی. دستت حسابی درد میکنه به طوری که اصلا نمیتونی تکونش بدی دیشب که میخواستی بخوابی نمیتونستی روی دستت یوری بخوابی بخاطر همین کلافه شده بودی و گریه میکردی تا اینکه من برگردوندمت روی اونیکی دستت امروز صبح هم که خوب نشده هنوز همون جوری در میکنه نمیدونم تا کی خوب میشه . فقط امیدوارم پسره گلم زود دستش خوب شه. بره از مغازه روبرو برای مامانش خرید کنه. عزیزم. یه چی یواشکی بهت بگم عزیزم((((((دیشب ٢ بار جیش کردی تو جات))))) اشکال نداره خوشگلم میدونم مریضی ایجوریه. والا پسره نازه مامان که جیش نمیکنه. از دیروز هم صورتت کلی آب رفته لاغر شده آخه درست و حسابی چیزی نمیخوری. غذات هم یکی دو قاشقه....
17 تير 1392