گرفتگی گلو
قربونت برم امروز که صبح از خواب پاشدی. دیدم گلوت گرفته و میگفتی گلوت میسوزه یخ ورده هم حال ندار بودی . بعد از اینکه فرستادمت رفتی مهد خیلی ناراحت شدم به بابایی گفتم کاش نمیزاشتیم امروز بری مهد . باور کن همش دلم پیشت بود خیلی ناراحت بودم الانم مهد هستی و تا بیست دقیقه دیگه میای با سرویست خونه.