ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 17 سال و 1 روز سن داره

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

مهمون دایی جون شدی.

1390/3/9 22:37
نویسنده : مامی جون
283 بازدید
اشتراک گذاری

خوشمل مامی تازه بعد یه هفته دوباره اومدم تا وب تو اپ کنم اخه میدونی تلفن خونه مون بخاطر نپرداختن فیش قطع شده بود و امروز وصلش کردم الان که دارم اینارو برات مینویسم شما خونه مامان جونی و ظهر هر کاری کردم بیای با من بریم خونمون نیومدی و گفتی میخوای پیش مامان جون بمونی و شب با مامان جون میخوای بری خونه دایی اصغر.خوش به حالت کاش میشد منم میومدم اما به دلایلی نمیشه....

خوش بگذره بهت عزیزم.تا بعد بای گوگولی مگولی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مدرسه ی مامان ها
2 خرداد 90 18:47
سلام بر تو ای مادر! ای اسوه ی صبر و گذشت و مهربانی؛ ای که خداوند بهشت را زیر پای تو قرار داد و شاید خواست به من بفهماند، باید آنقدر در برابر تو خضوع داشته باشم که چهره ی خود را بر کف پای تو بگذارم... « مادر! روزت مبارک.»
سحر
2 خرداد 90 19:43
سلام کم پیدایی خانم خوش باشی
سحر
3 خرداد 90 12:19
سلام کم پیدایی خانم پسر گلمون رو ببوس