ابوالفضلابوالفضل17 سالگیت مبارک

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

عقد خاله بهاره

عسل مامان از دیروز و پریروز برات بگم که دیروز عقد خاله بهاره بود و رفتیم محضر عقدش کردیم با عمو سعید و شما هم عین این موش موشی ها موقعی که همه کادو میدادن از دایی جون پول گرفتی و اومدی دادی به خاله بهاره و زودی رفتی کلی عکس های خوشگل هم باهاشون انداختیم. و شب بعد شام عمو سعید اینا رفتن خونشون و خاله بهاره رم برای یه هفته واسه مهمونی و پاگشا بردن خونشون حالا مامان جونی خیلی تنها شده . آخی دلم براش میسوزه طفلی تنها شده درسته دایی بهمن فعلا هست ولی خوب همش خونه نیست که این هفته حسابی باید تند تند به مامان  جون سر بزنیم تا مبادا احساس تنهایی کنه. این دو شبم که شما اصلا با ما خونه نیومدی و پیش مامان جونی خ...
12 تير 1390

جدا نمیخوابی که نمیخوابی!

عزیزکم دیشب خواستم جات رو شب از خودم جدا کنم و تنهایی تو اتاق بخوابی اما بازم موفق نشدم نمیدونم چیکار کنم دیگه اولش جاتو تو اتاق انداختم و خودمون هم بیرون جا انداختیم بعد برات یه چراغ خواب بزرگ روشن کردم که اتاق روشن روشن بود و در هم برات باز گذاشته بودم یه دو دقیقه خوابیدی اما بعدش اومدی کنار رختخواب من و شروع کردی به صحبت کردن با من و کلی داستانایی بی سرو ته میگفتی میدونستم داری مامی رو گول میزنی که یواشی اونجا بخوابی و آخرشم دیدم نه شما بیخیال نمیشی و رفتی رختخوابتو خودت برداشتی آوردی و پیش مامی انداختی خوابیدی شیطون.   ای خدا من چیکار کنم چجوری باید جدا کرد تورو؟؟؟ ...
9 تير 1390

بالاخره آقا جون مرخص شد.

ابوالفضل جونم امروز بالاخره بعد از سه هفته آقا جون از بیمارستان مرخص شد. زیاد حالش خوش نبود خوب بالاخره تازه عمل کرده دیگه. امروز کلی با علیرضا و حسین بازی کردی خیلی بهت خوش گذشت و عصری آوردمت خونه و یه خورده غذا خوردی و خوابیدی.الانم خوابی دیگه عین موش خوابیدی. ...
2 تير 1390

روز پدر

عزیزکم ببخشید یه دوهفته ای نتونستم بیام خاطره ها تو بنویسم چون تو این دوهفته آقا جون مریض شده و تو بیمارستان خوابیده. امروزم روز پدره و شما برای بابا شعر روزه پدرو خوندی و بوسش کردی و تبریک گفتی قربونت برم ...
28 خرداد 1390

من مهد نمیرم!!!!!!!

عزیزکم الان چند روزی هست که گیر دادی  و میگی من مهد نمیرم نمیدونم خسته شدی یا بخاطر گرماست حوصله نداری دیگه بری مهد. به هر حال امروزم رفتی و احتمالا از فردا نزارم دیگه بری تا بعد ماه رمضون یه استراحت حسابی تو خونه بکن و توپول مپل شو بعد ماه رمضون دوباره میفرستمت بری. ...
28 خرداد 1390

سرویس مهد

عشق من از دیروز برات سرویس گرفتم که راحت باشی موقع مهد. و دیگه گرمت نشه و سیاه هم نشی. ...
24 خرداد 1390

الهی قربونت برم که برای اولین بار پسملم کچل شده!!!!!!

عزیزم از روز جمعه برات بگم که بابایی چه بلایی  سرت اورد چون موهات یخورده بلند شده بود و الانم دیگه هوا گرم شده مثلا خواست موهاتو مرتب کنه بردت حیاط و با فیچی افتاد به جون موهات اولش خوب شده بود ها بعدش دیدییم پایین موهات پله های شده و یهویی گرفت با ماشین موزر موهاتو از ته زد . وای منو میگی یه لحظه کپ کردم کم کمونده بود گریه ام بگیره آخه پسرم همیشه موهای شما بلند و فشن بوده حالا یهویی برای اولین بار موهاتو کچل کرده بود. خلاصه تا فهمیدی داره موهاتو از ته میزنه داشتی میلرزیدی.و بعد که بردیمت حموم تا خودتو تو اینه دیدی اول خودتو نشناختی و بعد دهنتو تا جایی که امکان داشت باز کردی و  جیغ زدی و گریه کردی و اون شب ...
9 خرداد 1390

مهمون دایی جون شدی.

خوشمل مامی تازه بعد یه هفته دوباره اومدم تا وب تو اپ کنم اخه میدونی تلفن خونه مون بخاطر نپرداختن فیش قطع شده بود و امروز وصلش کردم الان که دارم اینارو برات مینویسم شما خونه مامان جونی و ظهر هر کاری کردم بیای با من بریم خونمون نیومدی و گفتی میخوای پیش مامان جون بمونی و شب با مامان جون میخوای بری خونه دایی اصغر. خوش به حالت کاش میشد منم میومدم اما به دلایلی نمیشه.... خوش بگذره بهت عزیزم.تا بعد بای گوگولی مگولی. ...
9 خرداد 1390

خراب کاری اونم چه خراب کاریی مادر. اونم کجا!!!!!!!!!

جیگر مامان دیروز که اومدم از مهد بیارمت مستقیم رفتیم خونه خاله مریم دوستم. بعد آخراش بود که میخواستیم بیاییم من داشتم ابروهای خاله مریم رو برمیداشتم که شما هی گفتی مامان میخوام برم دستشویی منم هی گفتم یه خورده صبر کن الان میریم و یخورده دیر بردمت. وای وای وای چشمت روز بد نبینه پسملی میدونی چیکار کردی تا از خونه رسیدیم تو حیاط همون جلوی در خونه تو حیاط پی پی کردی . آخه به خاطر سرماخوردگیت هم اسهال شده بودی . حالا فکرشو بکن تو خونه مردم . وای وای وای  مردم و زنده شدم از خجالت. ولی خاله مریم هی گفت عیبی نداره و باهم دیگه اونجا رو تمیز کردیم. و با کلی شرمندگی برگشتیم خونمون. ولی گذشته از اینا یه خورده هم تقصیر خودم شد که همون سری اول ک...
9 خرداد 1390