ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 17 سال و 1 روز سن داره

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

چند روزی دور از مامان جون

1390/6/15 13:48
نویسنده : مامی جون
292 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگلم. چند روزیه مامان جون رفته تبریز تا جشن خاله بهاره رو بگیرن. اما نرفتیم چون بابایی کار داشت و منم دلم نیومد تنهاش بزارم و برم.Animated avatar 100x100 ولی تو این چند روز تازه دارم احساس میکنم Animated avatar 100x100که چقدر وجود مامان جون باارزشه. و اگه نباشه واقعا ما Felix the 
Catهیچ کس رو نداریم. و هر کی هم باشه که بالاخره جای مامان جونو واسمون نمیگیره ولی خوب هر روز باهم تلفنی حرف میزنیم.فردا هم انگار جشن میخوان بگیرن.دیروز هم باهمدیگه رفتیم بیرون حسابی برای خودمون دوتایی خرید کردیم و کلی لباس خونگی خریدیم که شما توراه برگشت خوابت گرفته بود و آخراش دیگه غر زدی که بغلم کن. منم به زور بغلت کردم و یه جورایی رسیدیم خونه.Animated avatar 100x100تا ماجراهای بعدیت فعلا بای گلکم.

راستی اینم بگم دوروزم هست یاد گرفتی چجوری با بازی های کامپیوتری بازی کنی  برات بازی ماریو رو آوردم بازی میکنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سحر
15 شهریور 90 13:56
خوب واسه خودتون خوش میگذرونیدا ایشالا همیشه خوش باشید و به خوشی بگذرونید
سمیه:مامان مسیح
18 شهریور 90 4:40
ممنونم عزیزم که به ما سر زد.. خانومی وب پسرم رو خودم درست کردم...قالبش رو...اگه می خوایی تو قالب تغییرات بدی باید بری توی ویرایش قالب...اونجا ادرس عکسهایی که تو وب هست رو پیدا کنی و عکسهای دلبخواهت رو که اپلود کردی...ادرسشو جایگزین کنی... برای اموزش این چیزا می تونی توی گوگل سرچ کنی...من از جایی یاد نگرفتم..چند سال پیش از سر کنجکاوی و علاقه یاد گرفتم
مامان سید ابوالفضل
19 شهریور 90 1:21
سلااااااام عزیز دلم حتماً خیلی از دوری مامان جون رنج میبرید انشالله که سایشون همیشه بالاسرتون باشه ابوالفضل جون رو حتماً ببس