ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

بازگشت مامان جون

1390/9/4 18:53
نویسنده : مامی جون
505 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیزشِکـْـلـَکْ هآے خآنومےم دیشب مامان جون اینا از تبریز برگشتند و صبح دوتایی با هم رفتیم دیدیمشونEmoticon که زن دایی اعظمم اونجا بود و دایی بهمن که بن تن کوچولو رو برات گرفته بود رو آوردی خونه .شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

و ظهر بعد نهار همگی رفتیم بیمارستان عیادت دایی من (دایی محمد)آخه فردا عمل داره سنگ داره.

عصری ساعت 6 رسیدیم خونه برگشتنی کلی بارون و تگرگ باریدشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے و کلی هم تو ماشین حال کردیم و 3تا پفک خوشمزه هم خوردیم. الانم بابایی رفته بیرون و شما داری کارتون میبینی طبق معمول و منم داری وب گردی میکنم و گفتم بزار خاطره امروزتو بنویسم.

راستی امروز مهد نرفتی.Emoticon

از هفته بعد میخوام بزارم شی با کلاسای من تداخل پیدا نمیکنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

منا مامان یسنا
3 آذر 90 8:16
سلام.شعدی دو که نوشتین خیلی دوست دارم وهمیشه واسه دخترم میخونمش.پسرتون ماهه ماه