ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 17 سال و 1 روز سن داره

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

نکنه مامانو باد ببره!!!!!!

1390/2/13 19:14
نویسنده : مامی جون
284 بازدید
اشتراک گذاری

خوب پسرک شیطونم از امروزت برات بگم. امروز بعد از مهد باهم رفتیم خونه عزیز که زن عمو نسرین هم اونجا بود . وقتی رسیدیم اونجا شما تازه یادت افتاده بود گریه کنی. چرا؟؟؟؟الان برات میگم چرا  . مثل اینکه امروز تو مهد با بچه ها مسابقه کشتی داشتید و یکی از بچه ها به اسم امیر رضا شما رو شکست داده بود به خاطر همین خیلی ناراحت بودی و گریه میکردی که چرا شما  اونو شکست ندادی . بعد بالاخره با هزار تا ترفند ارومت کردم و عزیز هم بره ناهار کوکو سبزی گذاشته بود برات آوردم و یخورده خوردی و اومدیم خونمون . عصری یه بادی وزید و مثل اینکه میخواست بارون بیاد من رفتم لباسارو از طناب جمع کنم بیارم اومدی جلوی در حیاط گفتی مامان بیا تو باد شما رو میبره ها منم که داشتم میتریکیدم از خنده. شیطونی دیگه چیکارت میشه کرد فسقل.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان رها
11 خرداد 90 13:53
عزیزم امیدوارم ایندفعه شما امیر رضا را شکست بدی