وای وای یه خراب کاری دیگه!!!
وای ابوالفضل چرا این کارارو میکنی. سری اول اینجا نگفتم چیکار کردی مثل اینکه روت زیاد شده ها.حالا به همه میگم تا خجالت بکشی و تکرار نکنی.
عصری که داشتم برات پست خواب عصر رو میزاشتم آخراش بودم که شما خوابیده بودی و دیدم بلند شدی و اومدی پشت من و بی سرو صدا دوباره رفتی خوابیدی خودمم تعجب کردم که چرا بی سرو صدا. و دوباره رفتی رو راحتی خوابیدی .دلم برات سوخت میخواستم بیام روت پتو بکشم که دیدم یه خورده شلوارت خیسه . تازه دوزاریم افتاد که بله آقا پسر خودشو خیس کرده و اون موقعی هم که اومده پشت سر من میخواسته بگه بریم دستشویی و حال نداشته دوباره رفته خوابیده. منو میگی کفری شده بودم آخه روی راحتی بچه جیش میکنن.زود بلندت کردم و راحتی رو تمیز کردم و بردمت حموم و اوردمت لباساتو تنت کردم . رو تخت وایساده بودی تو اتاق که داشتم لباساتو تنت میکردم یه صدای کوچولویی شنیدم از پشتت. بله آقا ابوالفضل از خودش باد در کرده بود و به خاطر همین خودت فهمیدی و تا بهت گفتم فقط خندیدی و منم که دلم داره قش میره اما زیاد بهت رو ندادم که پرو نشی.