عدسی
عسل من امروز یه خورده دیر از خواب بلند شدیم و صبحونه نخوردیم اما برای ناهارت یه عدسی خوشمزه درست کردم که خیلی دست و پا میزدی که زود آماده شه و بخوریش. بالاخره با هزار تا مکافات آماده شد و واست ریختم تو بشقاب و شماهم خوردیش. و کلی هم حال کردی . و بعدش باهم آماده شدیم و رفتی مهد و منم به خاله سارا شهریه اتو داد و تا زه پول اردوی فردات هم دادم آخه قراره فردا بری با بچه ها و مربی ها به سرزمین عجایب. شما اونجا رو خیلی دوست داری. البته خیلی به اونجا رفتی ها با مامان و بابا.حق داری که خیلی دوست داشته باشی آخه منم دوست دارم خیلی کیف میده وقتی میریم اونجا .فدات تا بعد بای جیگرم ...
نویسنده :
مامی جون
10:30