ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

قشنگ ترین وبلاگ برای قشنگ ترین پسر دنیا

اولین روز مدرسه.

سلام پسر مامان خوبی عزیزم. گل من امروز روز اول مهره و الان شما تو مدرسه هستی. دیروز فقط کلاس اولی ها رفته بودن مدرسه . برای جشن و کلاس بندی شنبه دوتایی رفتیم خرید مدرسه تو کردیم اول رفتیم از مدرسه روپوشتو گرفتیم بعد رفتیم خرید و یه کیف خوشگل خریدیدم برات و یه کتونی خوشگل یه جامدادی و مداد سیاه و قرمز و پاک کن و تراش و خط کش ژله ای.خودت یه پاک کن ژله ای اضافه هم خریدی. لیوان خریدیم و دفتر سیمی برات خریدم و دفتر نقاشی و یه ظرف غذا و قمقمه خریدیدم شبش خیلی خوشحال بودی و بابایی برد موهاتو کوتاه کرد و برات یه شاخه گل مریم خریدیم و یه بادکنک که فرداش به مدرسه ببری. صبح زود بیدار شدم  و بیدارت کردم اول یکی دو لقمه صبحونه خوردی و ...
1 مهر 1392

شیطنت با متین

سلام پسر عزیزم خوبی عشقم. برات بگم از چند روز پیش که عموی من یعنی عمو رسول اینا اومده وبدن خونه ممان جون و چن روز موندن و شما و متین حسابی تا میتونستید آتیش سوزوندین کلی ازش چیزای بد یاد گفتی حالا شما که انقدر پسر خوبی هستی چرا باهاش هم دست شده بودی آخه اون که خیلی شر و شیطونه خلاصه تو این چن روز حسابی اعصابمو بهم ریختی فقط هی میگفتم ابوالفضل نکن بشین از دست تو بچه. همینا دیگه بعدا برات میام عکس میزارم عزیزم.
9 شهريور 1392

حال ناخوش مامانی

سلام جوجوی من خوبی عزیزم عزیزم از این چن روز بگم مامانی زیاد حال خوشی نداره چون با بابایی یکم دعوامون شد توام که شاهد همه چی بودی ولی زیاد از خودم نمیگم که باعث ناراحتیت بشه گلم. فقط اینو دارم بهت میگم که برای اینکه تو پیش مامان و بابا بزرگ بشی دارم خیلی فداکاریها برات میکنم که بزگ که بشی بهت میگم امیدوارم بزرگ که شدی همه اینارو درک کنی و توام مامانو تنها نزاری عزیزم. دوستت دارم پسر قشنگم
2 شهريور 1392

عروسی

سلام خوشمل مامانی خوبی عزیزم گلم دیروز عروسی رفته بودیم . عروسی پسر دایی من که شما از او ل تاآخر رقصیدی اولش که گیر داده بودی پاشو باهم برقصیم و آخرای مجلس دیگه دوتایی وسط میرقصیدیم خیلی بهت خوش گذشته بود یه چیزی بگم هنوز به اول میگی :الول به وسایلا میگی وسایلرا خخخخخخخخ دوستت دارم پسر خوشگلم
28 مرداد 1392

پی اس پی

سلام عسلی مامان قربونه پسر گلم برم. عزیزم چند وقتیه گیر دادی حسابی به پی اس پی الانم که نمیشه خرید و شما هر روز میگی چشمت مونده روی اون پولی که بابا به من داده تا برم برای خودم لباس بخرم اخه چن روز دیگه باید بریم عروسی شما امروز برگشتی بهم گفتی خوب مامان همون لباس قبلیهات قشنگن تازه منم یهآرایش جدید یادت میدم تا خوشگل تر بشی به عبارتی داری مامانو گوش مخملی میکنی ها عزیزم فعلا فرصت خریدش نیس هر وقت بشه برات میخریم. بوس بوس
22 مرداد 1392

تولد مامانی

سلام خوشگلم امروز تولد مامانی بود و شما هم مثل یه تیکه آقا بهم تبریک گفتی قربون پسر گلم برم که انقدر داناس امروز چند تایی بای سگا برای کامپیوتر دانلود کردم و بازی کردی و خیلی خوشت اومده بود ازشون.  
16 مرداد 1392

سوالای شما در مورد خدا؟!

سلام خوشگله مامان خوبی عزیزم ماه رمضون رسیده و مامان در حال روزه گرفتنه البته بابایی هم دو روز گرفت چون بیرون میره تو گرما نمیشه براش سخته امیدوارم وقتی بزرگ شدی انقدر ایمانت قوی باشه که روزه هاتو بگیری پسرم عزیزم چن روزه همش از خدا میپرسی واین خیلی سوال سختیه نمیتونم برات توجیه کنم میپرسی خدا کجاس؟؟؟؟ میپرسی خدا چه رنگیه؟؟ میگی خدا ابره؟؟؟؟؟ منم سوالاتو جواب میدم ولی بازم قانع نمیشی و میپرسی؟ میگی شیطون برای چی شیطون شده؟؟؟؟ عزیزم دوس دارم تورو جوری بزرگ و تربیت کنم که ایمانت به خدا زیاد باشه واقعا خدا خیلی بزرگه خیلی تو این روزا موقع افطار و احیا بهت میگم دعا کن و شما با اون دل مهربون و پاکت دعا میکنی میگی اولین...
15 مرداد 1392

ماه رمضان

سلام گلکم. عزیزم امروز اولین روزه ماه رمضونه. بابایی امروز روزه اس و من خیلی خوش حالم که بالاخره بعد مدتها هم روزه گرفت و هم نماز خوند. تو با قلب کوچولوت براش دعا کن. دستت هم خیلی خوب شده راحت تکونش میدی. امروز ظهر هوس شیر برنج کرده بودی برات پختم خوردی. نوش جونت عشقم/ امروز بهم گفتی مامان منم دوست دارم روزه بگیرم.
19 تير 1392